جدول جو
جدول جو

معنی سر کچه - جستجوی لغت در جدول جو

سر کچه
کسی را ناراحت کردن، رنجاندن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سماکچه
تصویر سماکچه
ساماکچه، سینه بند، پیش بند، سینه بند زنان، پستان بند، سماچه، سماخچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرایچه
تصویر سرایچه
سراچه، سرای کوچک، خانۀ کوچک، خانۀ اندرونی
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بَچْ چَ / چِ)
توله سگ. بچۀ سگ. (ناظم الاطباء). توله:
نهاده اند زن و بچۀ من از سرما
بسان سگ بچه بتفوز بر در سوراخ.
سوزنی.
پس سگ بچه ای بخانه برد و مدتی در خانه تعهد میکرد. (سندبادنامه ص 192)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان ززو ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 166تن سکنه و آب آن از قنات است. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ چَ / چِ)
سراچه. خیمۀ کلان، سرای کوچک. (آنندراج) : بخط خویش سرایی بدین نیکویی و چندین سرایچه ها و میدانها... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 144). امیر برخاست و به سرایچۀ خاص رفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 511). آنگاه این سرایچه را ویران کنیم و سرایچه ای دیگر بنا کنیم. (معارف بهأولد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پسر بچه
تصویر پسر بچه
پسر بحد بلوغ نرسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر کوچک
تصویر سر کوچک
شخص فرومایه بی قدر و قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
سرای کوچک، خانه اندرونی خلوتخانه، صنودقچه ای که درون صندوق بزرگی بود، قفسی بی ته که مرغان خانگی را در زیر آن نگاهدارند. یا سراچه آدرنگ. دنیا. یا سراچه ضرب. ضرابخانه دار الضرب. یا سراچه گل. دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماکچه
تصویر سماکچه
سینه بند زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه کله
تصویر سه کله
کسی که سری بزرگ دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماکچه
تصویر سماکچه
((سَ چَ یا چِ))
سینه بند زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراچه
تصویر سراچه
آپارتمان، سوئیت
فرهنگ واژه فارسی سره
پوشش پشت بام شیروانی
فرهنگ گویش مازندرانی
خمیده خمیده
فرهنگ گویش مازندرانی
سیر بدون ساقه
فرهنگ گویش مازندرانی
توله ی سگ
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در ولوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
گردویی که از آن به عنوان تیله استفاده شود، در کتول به دام
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان فریم ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
خوشه ی غلات
فرهنگ گویش مازندرانی
خریدن یا فروختن محصول یا هر چیز دیگر به طور یک جا و کلی
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در شمال کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
سر و ته، وارونه
فرهنگ گویش مازندرانی
وارونه، سرو ته
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در جنوب شرقی بندرگز
فرهنگ گویش مازندرانی
اولین نقطه ای که آب جوی وارد زمین کشاورزی شود، مکانی که در انتهای بره قرار دارد و گوسفندان دوشیده شده به
فرهنگ گویش مازندرانی
بالاترین نقطه ی صخره و پرتگاه، برنج بوجار شده و مرغوب
فرهنگ گویش مازندرانی
شاخه بزرگ درخت که از آن هیزم گیرند، شاخه ی بالایی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
کوتاه قد برای تحقیر نیز به کار می رود
فرهنگ گویش مازندرانی
کره خر، نوعی ناسزا
فرهنگ گویش مازندرانی
کره خر
فرهنگ گویش مازندرانی
قاشق چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
آسان کچه
فرهنگ گویش مازندرانی
راه شیب دار از بالا به پایین
فرهنگ گویش مازندرانی